این روزهای مامانی (ماه هفتم)
سلام گل پسر شیطون و بلای خودم
قربون دست و پای کوچولوت
نفس مامان هزار ماشالا بزرگ شدی و مامان دلش برات ضعف میره
عشقم تو ماه هفتم هستیم و بعضی روزها دست و پاهام بخاطر ورم تپل میشه و سر کار و بازار و مهمونی رفتن برام سخت میشه!
خلاصه دکترم بخاطر تورم نمک رو ممنوع کرده ولی من که عمرا نمیتونم بدون نمک چیزی بخورم!
رفتم دندون پزشک یکی از دندونام که کلسیمش رو نوش جان کردی رو درست کردم. قربونت بشم هر چقد دوس داری کلسیم بردار اصلا همه کلسیم بدنم باشه برای خودت
یادش بخیر روزهایی که بهت میگفتم کنجد مامان بعد شدی فندق مامان!!!!
آخه خونده بودم تو اون سن اندازه کنجد و بعدش اندازه فندق بودی ولی ماشالا پسرم الان بزرگ شده
این روزهای قشنگ رو که فقط پیش خودمی خیلی دوس دارم
خلوت مادر و پسر خیلی قشنگه
خیلی دوس دارم وقتی به سلامت بدنیا میای هم به کسی نیاز نداشته باشم و خودم بتونم همه کارهارو انجام بدم و فقط پیش خودم باشی عشقم
بهت قول میدم اگه پسر خوبی باشی و یه کوچولو هوامو داشته باشی و خییییییلی اذیتم نکنی منم همه کارهارو خودم انجام میدم حتی اگه حسابی خسته و کلافه بشم!
نفس مامان سرویس خوابت رو تحویل گرفتیم ولی هنوز کمدش پایینه چون خیلی سنگینه و یکی باید به بابا کمک کنه تا بیاردش بالا که از نمایندگی بیان سرهمش کنن! هرچقد من دوس دارم زودتر اتاقت رو بچینم بابا میثم زیاد عجله نمیکنه
این دو سه روز هم که بارونیه و بابا میگه نمیشه بریم بازار !!!میگه سرده ممکنه سرمابخوری.
عزیزم امروز بابا میثم قراره برای نصب پمپ آب لوله کش بیاره چون فشار اب بعضی وقتا کم میشه بخاطر شما باید همیشه فشار اب زیاد و خوب باشه.
بعد از دندون پزشک رفتم بازار و پرده برا سالن سفارش دادم که همه خونه برا اومدنت خوکشل بشه نه فقط اتاقت.برای اتاقت فعلا پرده خوشکلی که میخواستم پیدا نکردم.وای که چقد گشتن و بازار رفتن سخته
اگه بخاطر خریدهای اتاق تو نبود اصلا بیرون نمیرفتم!