وبلاگ عشقموبلاگ عشقم، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره
مامان فریبامامان فریبا، تا این لحظه: 37 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره
کیان جانکیان جان، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره

خاطرات عشقم در وب

مادرانه

1396/3/18 17:51
نویسنده : مامان فریبا
106 بازدید
اشتراک گذاری
کیانم
یه وقت تنها نری جایی که از تنهایی میمیرم
از اینجا تا دم در هم بری دلشوره میگیرم
فقط تو فکر این عشقم
تو فکر بودن با هم
محاله پیش من باشی برم سرگرم کاری شم
میدونم که یه وقتایی دلت میگیره از کارم
روزایی که حواسم نیست بگم خیلی دوست دارم
تو هم مثل منی انگار
از این دلتنگیا داری

قربون دلت بشم که تو هم دلت برا مامان تنگ میشه
عشقم الان خوابی و من دلم برات تنگ شده

ساعت 1 بردمت حمام ،کلی خوش گذشت و تو اصلا گریه نکردی
نفسم حمام رو خیلی دوس داری و اگه گرسنه نباشی تو حمام هیچ اعتراضی نداری
منم عاشق حمام کردنت شدم
بعد از حمام بردمت تو حیاط خلوت آفتاب بگیری و همونجا برات لوسیون زدم. از نور آفتاب چشماتو بسته بودی منم تو صورتت حوله گذاشتم. چه حس خوبیه که بهم اعتماد داری و کنارم ارامش داری و تا وقتی خودم پیشت باشم گریه نمیکنی و با آرامش حمام کردی و آفتاب گرفتی و لوسیون و ماساژ و ...
فقط از لباس پوشیدن اصلا خوشت نمیاد و اگه با تی وی و بازی و کلی سعی و تلاش حواستو پرت نکنم گریه میکنی
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)