وبلاگ عشقموبلاگ عشقم، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره
مامان فریبامامان فریبا، تا این لحظه: 37 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره
کیان جانکیان جان، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره

خاطرات عشقم در وب

فقط 3 ماه

1395/9/17 13:27
نویسنده : مامان فریبا
124 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم هر روز که میگذره به دیدنت نزدیکتر میشم و اشتیاقم برای دیدن و بغل گرفتنت بیشتر میشه!!

دیروز اهواز بودم خونه خاله نوشین گلت!

خوش بحالته عزیزم دو تا خاله ی مهربون داریمحبت

گلم لباس بارداری گرفتم که گشاد باشه و تو اذیت نشی عشقم!

همیشه هر چیزی که گرفتم خیلی دوسش داشتم ولی دیشب لباسمو دوس نداشتم چون گشاده و منم اصلا عادت ندارم ولی بخاطر تو هر کاری حاضرم انجام بدم پوشیدن لباس گشاد که چیزی نیست!!!

نفس مامان نمیدونی چقد دلم میخواد پیشم باشی و حرفامو گوش بدی و با چشای خوشکلت نگام کنی و خوشکل برام بخندی.

گلم بخاطر تو ممکنه نتونم برم دانشگاه! چون خیلی سخته .نمیدونم چیکار کنمگریه

دیروز بدترین روز دانشجویی بود که گذروندم! ظهر اکرم هم کلاسیم تماس گرفت گفت با مرخصی این ترمت موافقت نشده و فعلا معلوم نیست چی میشه!خیلی غصه خوردم

دعا کن درست بشه عزیزم

پسندها (1)

نظرات (1)

شمیم
24 آذر 95 14:51
سلام خانم گل مرسی از حضور همیشگیت.نمیدونی وقتی میرم وب مامانای باردار میخونم چقدر ذوق میکنم.مرسی از دلداری دادنت عزیزم میدونم خیلی غصه میخورم ولی دست خودم نیست خسته ام از انتظار