اسفند ۹۶ و فروردین ۹۷

بعد از مدتها دوباره برگشتم
قرار بود بیام عکسهای یازده ماهگی رو بذارم ولی انقد دیر اومدم که چند روز دیگه باید عکس های ۱۳ ماهگی رو بذارم
ولی به خودم حق میدم که دیر به دیر بیاپ
آخه انقد پسر گلم خوب و جذاب و شیرین و مهربون و خواستنیه که اگه دو دقیقه هم وقت داشته باشم ترجیح میدم با خوش این وقت رو بگذرونم
و وقتی هم میخوابه انقد کار دارم و خستم که وقتی برام نمیمونه که بیام اینجا ولی همه سعیم اینه که بتونم یه دفتر خاطرات قشنگ اینجا بسازم که اول خودم ازش لذت ببرم و با خوندنش به حس و حال و خاطرات الانم برگردم و هم شاییییید یه روزی برای تو پسر عزیزم جالب باشه
الان که دارم این متن رو مینویسم کیان جونم کنارم خوابه و یه شیشه شیر تو دهنشه.آروم آروم شیر میخوره و صدای نفس کشیدنش قشنگترین صدای دنیاست
چقد عطر تنش رو دوست دارم و بهم آرامش میده
تو دنیا هیچی قشنگتراز این نیست که یه نی نی داشته باشی و همیشه کنارت باشه و به عشق اون نفس بکشی
این روزها چند کلمه میگی
مثل آب به من و عم
وای که میمیرم برات وقتی میگی منه
همه رو میشناسی و با اشاره بابا و خاله ها و ... رو نشون میدی
همچنان عاشق لوستر و پنکه هستی
تابلو هایی که به دیوار هست رو دوس داری و با دقت نگاشون میکنی
از عمو صادق حساب میبری
عاشق اینم که حرفمو گوش میدی
و وقتی میگم این کارو نکن یا دست نزن گوش میدی و من لذت میبرم
و اما عکس