وبلاگ عشقموبلاگ عشقم، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه سن داره
مامان فریبامامان فریبا، تا این لحظه: 37 سال و 2 ماه و 19 روز سن داره
کیان جانکیان جان، تا این لحظه: 7 سال و 1 ماه و 24 روز سن داره

خاطرات عشقم در وب

یه روز گرم تابستون

1396/4/27 17:40
نویسنده : مامان فریبا
117 بازدید
اشتراک گذاری

عشقم بخاطر گرما خیلی از کارهایی که دوس داشتم انجام بدیم رو کنسل میکنم بخاطر اینکه اذیت نشی

برنامه اهواز رفتن اول کنسل شد ولی چند روز بعد که بابا میثم کار داشت و خواست بره تصمیمم عوض شد و دیشب باهم اومدیم اهواز و الانم خونه خاله نوشین خوابی

هوا خیلی گرمه برا همینم نمیشه بریم بازار

خداکنه آخر شب یکم هوا بهتر بشه بتونیم بریم بیرون یه گشتی بزنیم

نفسم 18 تیر ماه سال 96 

قدت 65
وزنت 8.900
و 4 ماهت تموم شد

این روزها بخاطر کمتر شدن درد لثه بهت دیفن هیدرامین میدم و لثتو ماساژ میدم

چه حس خوبیه وقتی با لثه هات رو انگشتم فشار میدی

از آب دهنت همش رو سینت خیسه 




️بیشتر از همیشه دوست دارم

خدارو ممنونم تو رو به من هدیه داد
تا ابد واسه دلم عزیز دل فرستاد
تو عزیز جونی جونم بسته به جونت
منو عاشق میکنه نگاه مهربونت
تو یه مهربونی واسم یه همزبونی
کاش دوست دارم رو بشنوم من از زبونت

پسندها (1)

نظرات (0)