جشن اسم پارسا گلی

کیان مامان امسال پارسا گلی کلاس اول رو گذروند
همزمان با کلاس اول پارسا، خاله جون هم ارشد قبول شد اونم تهران.برا همینم خاله کمک لازم داشت تا پارسا جون بخاطر درس خوندن مامانش خدای نکرده ضربه نخوره.
منم که عاشق پارسا گلی هستم تصمیم گرفتم کمکش کنم تا هم آجیم با خیال راحت درسشو بخونه هم وقت بیشتری با پارسا جون بگذرونم و هم بیشتر با روحیات پسربچه ها آشنا بشم چون تا الان فقط به دختربچه ها دقت کرده بودم
تا دلت بخواد هم وقت داشتم چون مجبور بودم بخاطر بارداری و سلامتیه تو استراحت مطلق باشم
پارسا گلی هم اون روزها خیلی بهم کمک کرد، سر ساعت میرفت قرصهامو با آب می اورد،همش پیشم بود و هر کاری داشتم یا خودش انجام میداد یا مامانی جون یا بابا میثم رو صدا میزد که برام انجام بدن که از سر جام بلند نشم
خلاصه تا قبل از اینکه برم سر کار بیشتر وقتم با پارسا میگذشت
حتی برا خرید سیسمونی و بازار رفتن هم همش باهم بودیم
یادش بخیر که چقد خوش گذشت خریدن سیسمونی
پارسا خیلی زودتر از روزهای دیگه تکالیفشو انجام میداد که مامانش اجازه بده همراهمون بیاد بازار
عشقم تو هم با پارسا نصف الفبارو یاد گرفتی، پسر گلم دو ماه آخر بخاطر سرکار رفتن و اذیت بودنم نتونستم شغل معلمی رو ادامه بدم و با اینکه خیلی نگران پارسا بودم مجبور شدم بسپرمش دست مامان و باباش
کیان خیلی دلم میخواد با تو همه چیز رو تمرین کنم و بهت آموزش بدم، برا آموزش دادنت تمام تلاشمو میکنم ولی بهت قول میدم که هیچوقت بیشتر از توانت ازت انتظار نداشته باشم، تا همیشه حس خوبی نسبت به مامانت و خودت داشته باشی
نمیخوام یه مادر سختگیر باشم
دوس دارم همه چیزو با عشق برات بگم و تو از یادگیری لذت ببری
روزی که قرار بود برا پارسا تو مدرسه جشن اسمشو بگیرن تصمیم گرفتم برم مدرسش چون میدونستم حسابی خوشحال میشه، برا همینم لباس خوشکل تنت کردم و خاله جون اومد دنبالم
پارسا گلی وقتی من و تو رو دید خیلی خوشحال شد
اون روز تو جمع کلاس اولی ها حس خیلی خوبی داشتم،پسرهای 7ساله که از در و دیوار کلاس بالا میرفتن و کلاس رو گذاشته بودن رو سرشون و خانم طحان معلم پارسا که به زحمت میتونست یکم آرومشون کنه
و حالا عکس های اون روز

اردیبهشت 96

جشن اسم با تم رئال مادرید تیم مورد علاقه ی پارسا گلی

قربونت بشم پسرم که تو اون شلوغی کلاس و جیغ و داد بچه ها تو خوابیدی