بدون عنوان
گل پسر چند روزه که شروع کرده به راه رفتن
اول با دو سه قدم شروع کرد و الان حدود ۸ قدم یا بیشتر برمیداره
چقد لذت بخشه مادر بودن
هیچی تو دنیا قشنگتر از داشتن یه کوچولوی دوست داشتنی نیست
وقتی کیان نگام میکنه قند تو دلم آب میشه
وقتی دستاشو میکشه سمت من که بغلش کنم انگار دنیارو بهم میدن
بودنش مثل یه معجزست
وقتی بهش میگم چشمات کو انقد خوشکل چشاشو میبنده که میخوام قورتش بدم
لب و چشم و پا و ... اکثر قسمتهای بدنش رو میشناسه
ساعت و لوستر و جوجه و ماهی و تلوزیون و یخچال و ... رو میشناسه
گل پسرم تقریبا همه اطرافیانو میشناسه و با انگشت خوشکلش هر کدوم رو میپرسم اشاره میکنه
فقط مامان رو نمیشناخت چون من همه رو باهاش کار کرده بودم ولی مامان رو باهاش کار نکرده بودم که خاله مینا یادش داد
این روزها صبح تا عصر دانشگام و خاله و عمو رضا و ایلیا خیلی بهمون لطف دارن و حواسشون به کیان هست و من با خیال راحت میرم دانشگاه
اینم چند تا عکس از این روزهای کیان گلی
اول با دو سه قدم شروع کرد و الان حدود ۸ قدم یا بیشتر برمیداره
چقد لذت بخشه مادر بودن
هیچی تو دنیا قشنگتر از داشتن یه کوچولوی دوست داشتنی نیست
وقتی کیان نگام میکنه قند تو دلم آب میشه
وقتی دستاشو میکشه سمت من که بغلش کنم انگار دنیارو بهم میدن
بودنش مثل یه معجزست
وقتی بهش میگم چشمات کو انقد خوشکل چشاشو میبنده که میخوام قورتش بدم
لب و چشم و پا و ... اکثر قسمتهای بدنش رو میشناسه
ساعت و لوستر و جوجه و ماهی و تلوزیون و یخچال و ... رو میشناسه
گل پسرم تقریبا همه اطرافیانو میشناسه و با انگشت خوشکلش هر کدوم رو میپرسم اشاره میکنه
فقط مامان رو نمیشناخت چون من همه رو باهاش کار کرده بودم ولی مامان رو باهاش کار نکرده بودم که خاله مینا یادش داد
این روزها صبح تا عصر دانشگام و خاله و عمو رضا و ایلیا خیلی بهمون لطف دارن و حواسشون به کیان هست و من با خیال راحت میرم دانشگاه
اینم چند تا عکس از این روزهای کیان گلی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی