وبلاگ عشقموبلاگ عشقم، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره
مامان فریبامامان فریبا، تا این لحظه: 37 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره
کیان جانکیان جان، تا این لحظه: 7 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

خاطرات عشقم در وب

پنجمین سالگرد

پنجمین سالگرد عقد چقد زود شد 5 سال باورم نمیشه 5 سال گذشته، انگار همین دیروز بود جشنمون! از طرف دیگه باورم نمیشه 6سال پیش میثم رو نمیشناختم!!! انگار از اولین لحظه زندگیم باهم بودیم   پنجمین سالگرد عقدمون رو بدون تو جشن میگیریم با این تفاوت که امسال ما بهت فکر میکنیم و خیلی دوس داریم یکی یدونمون پیشمون باشه اینم کیک پنجمین سالگرد عقد که کودک درونم طرحشو انتخاب کرد، برا همین به کیک تولد نی نی مامان بیشتر شبیه تا کیک سالگرد عقد! ...
16 خرداد 1394

دلتنگیام فراووونه

کاش این روزا زودتر بگذره بدون تو خییییییلی سخت میگذره اصلا انگار نمیگذره دلم خیلی گرفته چقد دلم یه حال خوب میخواد دلم روزای قشنگ میخواد دلم تو رو میخواد عشقم عشقم کاش بودی تا دلم تنها نبود ...
2 خرداد 1394

زن بودن کار ساده ای نیست...

زن ها میتوانند در اوج دلتنگی لبخند بزنند... آواز بخوانند... غذای دلخواهت را تدارک ببینند... کودکانه با بچه ها بازی کنند... زن ها میتوانند با قلبی شکسته باز هم دوستت بدارند... ببخشند و بخندند... تو از طرز آرایش موهایش یا رنگ لب هایش, لباسش یا حتی حرفهایش , هرگز نمیتوانی حدس بزنی زنی که روبرویت ایستاده دلتنگ یا دلشکسته است... زن بودن کار ساده ای نیست... ...
30 فروردين 1394

تقدیم به بهترین مرد دنیا

او "مرد" است دستهایش از تو زبرتر و پهن تر است... صورتش ته ریشی دارد... جای گریه کردن موهایش سفید می شود ... او با همان دست های زبرش تو را نوازش می کند... وبا همان صورت ناصاف و ناملایم تو را می بوسد و تو آرام میشوی... به او سخت نگیر...! او را خراب نکن...! او را نامرد نخوان...! آنقدر او را با پول و ثروتش اندازه نزن...! فقط به او نخ بده تا زمین و زمان را برایت بدوزد... فقط با او روراست باش تا دنیا را به پایت بریزد... آن مردی که صحبتش را میکنم خیلی تنها تر از زن است..! لاک به ناخن هایش نمیزند که هر وقت دلش یک جوری شد دستهایش ر...
30 فروردين 1394

کاش بودی تا دلم تنها نبود

از وقتی وبلاگ داری بیشتر بهت فکر میکنم و نبودنت به چشم میاد  فرشته آسمونی خیلی دوس دارم زمینی بشی ولی دوس دارم  یه چیزایی درست بشه بعد تو بیای امیدوارم خییییلی زود همه چی اونجور که دلم میخواد بشه ...
22 فروردين 1394

اولین لباسی که برات گرفتم

اولین لباسی که برات گرفتم یه لباس بنفش دخترونست که خیلی دوسش دارم. عزیزم خونه نت ندارم هر وقت نت داشتم عکسش رو برات میذارم, فعلا این پست هارو وقتی که سر کار هستم میذارم بهمن ماه سال 93 چند روزی رفتیم اصفهان, فرشته کوچولو جات خالی بود خوشکلم بازار بودم که یه لباس خوشکل دیدم که با کلی ذوق برات خریدمش.اخه چند وقته همش چشمم دنبال سیسمونی و لباسای خوشکل و کوچولو برا عزیز دلمه که حتی نمیدونم دخمل یا پسر اولین لباس رو که دخترونه گرفتم اخه عاشق دختر بچه هام ولی تصمیم گرفتم تا فرشته کوچولو مشخص نشده دختر یا پسره فعلا لباس نگیرم یا نوزادی بگیرم که دختر و پسرش زیاد فرق نداره چند روز پیش که حالم خوب نبود برا...
19 فروردين 1394